همسایه نوجوانم به من اجازه داد روی مبلش بخوابم یک بار که کلیدهایم را جابجا کردم و وقتی او مرا با یک بوسه از خواب بیدار کرد، دقیقاً فهمیدم چگونه از مهمان نوازی او تشکر کنم.. با این حال، من به سادگی نیمه بیدار بودم و لب های او بالا و پایین خروس من می لغزید و باعث می شد آن را سخت کند و مرا روشن کند که به هیچ وجه زودتر از آن. چند دقیقه بعد او روی چهار دست و پا بود و از پشت سرش را لعنتی میکرد و اگر میدانستم بیدمشک آنقدر شیرین و سفت است، باید به شما اطلاع دهم که ممکن است در گذشته کلیدهایم را برای مدت طولانی روی دروازه اشتباه قرار داده باشم..