من به همسایه ناز من در یک راهرو دوید و او به من داد لبخند جذاب ترین و ناگهان زمزمه “پدر و مادر من به خارج از شهر برای روز می باشد و من فقط تراشیده گربه من. می خواهم به آن را ببینید?”. من شوکه شده بود,اما من باید اعتراف من می خواستم به فاک این جوجه بسیار از زمانی که او به داخل ساختمان منتقل,بنابراین من فقط سرش را تکان داد و دقیقه بعد ما در لعنتی محل مانند یک زن و شوهر از انجمن های شاخی بود. هرگز فکر نمی کردم کوچک می تواند مانند که دمار از روزگارمان درآورد,اما من آن را دوست داشتم!